خوب تعطیلات تمام شد و همه رفقا رفتند پی کارشون! یکی رفت زاهدان، اون یکی کرمان و اون یکی اصفهان. همه برگشتن... بابا این بچه هایی که تو شهر های دیگه هستند درسته خیلی غم غربت میکشن ولی خوب خیلی حال میکنند. یکی از دوستام کرمان هست و اون یکی که زاهدان هس که شدیدا حال میکنن و چند GF اساسی هم جور کردند که همه جوره سرویس میدن D:
آقا میبینید تمام رفقا خلاف! یکی زاهدان اون یکی کرمان..خفن تر از اینم میشه؟!
دلم واسه یکی از دوستام خیلی میسوزه...بیچاره این سال سومی هست که پشت کنکوره...واسش دعا کنید امسال دیگه کاراش ردیف بشه.
*
احسان گفته بود در مورد weblogs.us توضیح بدم. والا عرض به خدمت منورتون که این یک سرویس رویایی هست تا تموم نشده برید ازش اشتراک بگیرید. یک سرویس وبلاگی MT که مجانی هست. آخرشه...
*
بعدش هم امین جان من زبان گروه 26 هستم!
*
اینم هدیه به شما:
قزوينيه مريض ميشه ميره دكتر.دكتره براش آمپول تجويز ميكنه.قزوينيه با خودش فكر ميكنه كه آمپولرو بره كجا بزنه كه كاري دستش ندن.خلاصه كل قزوينو زيرو رو ميكنه تا بالاخره يه تزريقاتي پيدا ميكنه كه آمپول زنش يه پير مرده بوده.ميره و با خيال راحت ميخوابه رو تخت كه آمپول بزنه ميبينه كه پيرمرده آب مقطرو باز ميكنه و با آمپول قاطي ميكنه يه دفعه محتوياتو ميخوره و به قزوينيه ميگه آماده شو
قرار شده ایران تو غنا دانشگاه بزنه! با خودم فکر میکنم مثل اینکه تو دنیا بدبخت تر از ما هم هست!
حالا جالب اینجاست که بر داشتن چند تا از این سیاه ها رو چپوندن تو دانشگاه ها که بگن دانشگاه های ما بین المللی هست. اتفاقا یکی دو تا سیاه هم تو دانشکده ی خودمون دیدم! آخه یکی نیس بگه شما که جا واسه جوانهای خودمون ندارید چرا رفتید از خارج دانشجو آوردید؟!
*
روم به دیوار! هر چی سعی کردم به اینجا لینک ندم، دیدم اجتناب ناپذیره! خلاصه یک دیدی بزنید. بعضی هایش خیلی با مزه اند.
*
آقا این عکس رو ببینید! دیگه چی؟!( فکر کنم این ورزش در اسلام حرام باشه!) بخصوص این یکی رو حتما ببینید...
دوستان پرشین بلاگی شرمنده!
آقا این ISP ما تازه فهمیده وبلاگ چیه و برداشته تمام پرشین بلاگ رو بسته و یحتمل وقتی از وجود blogspot آگاه بشه اون رو هم خواهد بست!
راستی من یک وبلاگ هم اینجا ساختم. قالبم که آماده بشه میرم اونجا.
یک e-mail جالب!
*********************
برخى خانمها مثل چى هستند ؟ آقايان پاسخ مى دهند!!
خانمها مثل نرم افزار هستند:
روى آقايون كه سخت افزارند سوار مى شوند.
خانمها مثل راديو هستند :
هر چى مى خواهند مى گويند ولى هر چه بگويى نمى شنوند.
خانمها مثل شبکه اينترنت هستند :
از هر موضوعى يک فايل اطلاعاتى دارند.
خانمهامثل چسب دوقلو هستند :
اگر دستشان با گوشى تلفن مخلوط شد, ديگر بايد سيم را بريد.
خانمها مثل موتور گازى هستند :
پر سر و صدا , کم سرعت , کم طاقت
خانمها مثل رعد و برق هستند :
اول برق چشمهاشون مى رسه , بعد رعد صداشون.
خانمها مثل ليمو شيرين هستند :
اول شيرين و بعد تلخ مى شوند.
خانمها مثل موبايل هستند :
هر وقت کارى مهم پيش مى آيد در دسترس نيستند.
خانمها مثل گچ هستند :
اگر چند دقيقه مدارا کنيد آنچنان سخت مى شوند که هيچ شکلى نمى گيرند.
خانمها مثل کنتو ر برق هستند :
هر از چند سالى يکبار سن آنها صفر مى شود.
خانم مثل فلزياب هستند :
هرگاه از نزديکى طلافروشى رد مى شوند عکس العمل نشان مى دهند.
خواستگارى:
سر جلسه ء خواستگاري... بعد از نيم ساعت سكوت!
مادر داماد: ببخشين ، كبريت دارين؟
خانواده ء عروس: كبريت؟! كبريت براي چي؟!
مادر داماد: والا پسرم مي خواست سيگار بكشه...
خانواده ء عروس: پس داماد سيگاريه...؟!
مادر داماد: سيگاري كه نه... والا مشروب خورده ، بعد از مشروب سيگار مي چسبه...
خانواده ء عروس: پس الكلي هم هست...؟!
مادر داماد: الكلي كه نه... والا قمار بازي كرد ، باخت! ما هم مشروب داديم بهش كه يادش بره...
خانواده ء عروس: پس قمارم بازي مي كنه...؟!
مادر داماد: آره... دوستاش توي زندان بهش ياد دادن...
خانواده ء عروس: پس زندانم بوده...؟!
مادر داماد: زندان كه نه... والا معتاد بوده ، گرفتنش يه كمي بازداشتش كردن...
خانواده ء عروس: پس معتادم بوده...؟!
مادر داماد: آره... معتاد بود ، بعد زنش لوش داد...
خانواده ء عروس: زنش ؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!
..... نتيجه ء اخلاقي: هميشه موقع خواستگاري رفتن كبريت همراهتون داشته باشي
اسم اين وبلاگ برگرفته از كتاب
ما چگونه ما شديم اثر صادق زيبا كلام است
و چون من به شدت تحت تاثير
اين كتاب قرار گرفتم،نام
اينجا بدين سان شد و متذكر
ميشوم كه مطالب اينجا با آن
كتاب هيچ ارتباطي ندارد.
موسيقي(Music)
Click Here Celine
Dionne-That's way it is (با
سرعت 28.8Kbps تقريبا 4
دقيقه طول ميكشه تا آهنگ بارگذاري بشود)