يك صلوات بلند ختم كنيد............................
آقا ما قبول شديم! هموني كه ميخواستيم. عمران!!!!! يحتمل دانشگاه شيراز:))
آقا در ما تحت اينجانب بساط عروسي هست و از اين رو اصلا خوابمون نمياد.
بچه تنبلووووووووووو!!!!!!! شب خوبيه...
ساعت 4:12 بامداد روز شنبه ،24 شهريور ماه سال 1382 هجري خورشيدي مطابق با 16 رجب 1424 هجري قمري برابر با 13 سپتامبر 2003 ميلادي. شهرستان شيراز.
جوگرفتگي بسيار حاد!
آقا يكي از دوستان بسيار سابق ما كه رفته بود به ديار كفر چند وقت پيش آمده بود ايران. خلاصه يكبار با هم رفتيم بيرون و حضرت عالي ميخواستن از ايران خريد پوشاك بكنن. ما هم برداشتيم برديمش بهترين بوتيك هاي شيراز بهش نشون داديم. آقا اين بشر نميدونم چرا اينقدر جو گير بود. اولا كه ايشون فقط جنس خارجي ميخواستن(اصلا دنبال وطني ها نبود) تو هر مغازه ايي كه ميرفتيم اون بد بخت كلي جنس مي آورد اين رفيق ما هم ميگفت: نه! اينا قلابي هست،تقلبي هست اينا اصل نيست!!
آخرش گفتم تو پس غلط ميكني ميخواي از ايران خريد كنيم! يعني چي هي ميگي اينا اصل نيس؟ پاشو بريم خونه من بيكار نيستم!
حالا بگذريم از انتقاد هاي سازنده اش كه كفر آدم رو در مي آورد، مثلا ميگفت: اين ايراني ها چرا از رو خط كشي رد نميشن! بعدش ديگه حوصله ي ديدن اين يارو رو نداشتيم تا روزي كه ميخواست تشريفشون رو ببرن!
ولي دوست ديگري كه آخر @$خلي بود و از كانادا اومده بود كلي خنديديم و صفا كرديم! ديروز هم رفتش،دلم واسش تنگ شده! بابا اين بشر اداهاشم خنده دار بود، خيلي باحال بود.
منظور؟ منظور اينكه آدم ها چقدر متفاوتند!
*
راستي يك اين بلاگر يك سري امكانات جديد اضافه كرده. يك سري به قسمت Settings بزنيد. من جمله اينكه ديگه به صورت اتوماتيك به روز شدن وبلاگتون رو به Weblogs.com خبر ميده!
آقا از خير اون ماجرا بگذريم! گفتن داستان حماقت فايده داره؟ گفتن اسير يك نفر شدن فايده داره؟! همه چيزو ميخوام فراموش كنم. البته ميگن دفعه ي اول سخته ولي بعدا ديگه بيخيال يك نفر شدن راحته D:
*
باورتون نميشه امروز فقط 10-11 ماشين عروس تو چمران ديدم! خدا بده بركت. چقدر عروسي؟!! راستي چرا گل زرد ميزنن؟ رنگ قحطي بود زرد ميزنن، شايد هم مد باشه، والا من كه از مد سر در نميارم. خلاصه امشب كلي مراسم پرده برداري برگزار ميشه. آقا جدي جدي بايد همين شب عروسي كار و يكسره بكني؟ يعني زوريه؟؟ بابا اينجوري كه خيلي آبروريزيه!! من شنيدم ميگن تازه فاميل هاي نزديك پشت در مي ايستند تا شما موفقيت آميز بودن ماجرا رو بهشون بگي! حاجي سر جدت كوتاه بيا. اين ديگه چه جور رسميه؟ اگه واقعيت باشه من يكي كه اين كار رو نميكنم.
*
امشو 11 سپتامبره!! عجب سر و صدايي واسش به پا كردنااا !! دقيقا يادمه ساعت 7-8 شب بود كه زدم كانال Euronews ديدم داره اين تصاوير محيرالعقول رو نشون ميده، عجيبه اين خاليوود از اين ماجرا فيلم نساخته.
*
بابا دهنمون رو سرويس كرديد. خوب اين نتايج كنكور رو بديد خلاصمون كنيد! ددد گند زديد. ميگن ور داشتن واسه بعضي رشته ها محدوديت جنسي گذاشتن،مثل پژشكي بعدش گندش بالا اومده و ساير قضايا كه اينقدر طول كشيده.
*
آهاي! با اونها هستم كه هي ميگن 60% قبولي هاي كنكور دخترن! بابا دور بر ندار! ميخوام بگم طبيعيه،يارو رو ديدم ميگم به سلامتي چي ميخوني؟ ميگه كارداني تربيت كودك!!!! چه رشته هايي. والا من فكر نكنم هيچ پسري دلش بخواد همچين رشته اي رو بخونه. واسه همينه كه ميگم زياد به اين 60% فكر نكنيد.
داشتم از بالا تا پائين وبلاگم رو نگاه ميكردم و با خودم گفتم:بچه جون عجب وبلاگ مثبتي داري! اونهم خيلي مثبت.ميخوام استراتژي وبلاگم رو تغيير بدم با يك تاكتيك جديد بنويسم. اصلا اينجوري حال نميكنم ديگه.اصلا تيريپ مثبت اينجا با افكار خيلي خفني كه به ذهنم خطور ميكنه ارتباط نزديكي نداره. خيلي سانسور ميكنم و بعد از سانسور ديگه چيزي نميمونه واسه نوشتن. نميدونم حتي اينجا هم كه رو در رو با كسي نيستم ، بازهم نميتونم خيلي از حرفهامو بزنم. خلاصه آقا جان! ما اينجا ديگه به تيريپ واقعي خودمون مينويسيم! همون جوري كه وقتي چند پسر كنار هم جمع ميشن و باهم كل-كل ميكنن مينويسم.تيريپ ما عوض شد.
*
يك ماجرايي واسه شما بعدا تعريف ميكنم كه آلان خودم دارم به اين ماجرايي كه سرم اومده ميخندم.ميخندم از اينكه وقتي سادگي خون آدم بالا ميره دست به چه كارهايي كه نميزنه! البته همين اتفاقات هست كه آدم به نقاط ضعف خودش(آره سادگي نقطه ضعفه!!) پي ميبره و دفعه بعد اگر يك بلاي مشابه سرش اومد ديگه احساسي عمل نميكنه و از روي منطق و عقل به مسئله نگاه ميكنه. حالا تعريف اين ماجرا رو تو پست بعدي كه مختص همين ماجرا هست مينويسم.
*
اين سرويس تك بلاگ رو ديديد؟ ديشب ازش يك اشتراك گرفتم تا ببينم چه جوريه؟ بد نبود،خوب بود ولي ميترسم ازش تعريف كنم.چون به سرويس هاي ايراني نميشه اطمينان كرد و يك دفعه ميشه مثل blogsky كه حال خيلي از بلاگر ها رو گرفت و آلان فكر كنم blogsky از اشغال ترين سرويس دهنده ها باشه واسه اينكه هيچ مزيت خاصي نداره.
*
آسمان عزيز وعده يك كار جالب رو داده.از وبلاگ خودش نقل قول ميكنم:"اتفاقآ در همين روزنامه ماه پيش يک مقاله در مورد تجاوز خوندم . مقاله جالبی بود در انتهای مقاله آموزش دفاع شخصی برای زنان در مواقع ضروری به همراه چند عکس چاپ شده بود که خيلی خوب توضيح داده بود که مثلآ اگر کسی از پشت حمله ور شد و يا ... چه بايد کرد که لا اقل بشه از چنگ مهاجم يا متجاوز بيرون آمد. يعنی کارهايی که به فرار و درخواست کمک ، کمک ميکرد. خيلی دلم ميخواست که ميتونستم مطالب آموزشی رو اينجا بنويسم ولی هر چه گشتم تو اينترنت در سايت روزنامه عکس ها رو پيدا نکردم و اسکنر هم نداشتم که عکس ها رو اسکن کنم. اما روزنامه را دارم. در اولين و بهترين فرصت عکسها رو اينجا ميگذارم و مطالب رو پياده ميکنم تا همه بتوانند ازش استفاده کنند." حالا ميگيد خوب چه ربطي به آقايون داره كه داري بهش لينك ميدي؟ هيچي بالام جان! ميخوام كه آقايون مبتكر بيان و راه هاي مقابله رو هم ابداع كنن و گرنه اينجوري كه خيلي بد ميشه :))
ماموران خفيه راپورت كرده اند كه رئيس دولت فخيمه ي بلاگستان بدينجا نزول كرده بودند و ما را شعفي زياد آمد.آقا فرمودند كه از مكتوبات اخير اينجانب هيچ التفاط نكرده اند. عرض ميكنيم كه خودمان نيز ندانيم كه چرا احوالمان خوش نيست،في اليوم از حضور اعلي حضرت بسيار خوشنوديم.مي فرموديد براي قدوم مبارك تشريفات مينموديم.
*
با خودم فكر ميكردم عجب ملت نژادپرستي هستيم. اين همه افغاني ها رو اذيت ميكنيم.مثلا تو اتوبوس چند تا بچه بودن كه يك افغاني رو همينجوري مسخره مي كردن و اون بيچاره كه فكر كنم 40 سالي داشت در مقابل اين كودكان سكوت كرده بود! گويي زورگويي به مظلوم در خون ما ايرانيان است. يادم هست در يكي از برنامه هاي تلويزيون هاي لوس آنجلسي ميهمان يك برنامه يك پسر سياهپوست بود، بارها ملت با فرهنگ و متمدن و اهورايي ايران با تلفن تماس ميگرفتند و فحش بود كه حواله ي اين پسر بيچاره و مجري برنامه مي كردند كه چرا يك سياهپوست را به برنامه ي تلويزيوني ايرانيان آورده!
*
آقا اين اينترنت عجب دل مشغولي خوب و ارزاني هست. اين روزها خيلي تو اينترنت هستم و بالطبع وبلاگهاي زيادي رو خوندم و به لطف BLOGROLLING همينجوري آدرس وبلاگ بود كه به ليست اضافه مي كرديم.اين سيستم BLOGROLLING خيلي خوبه. آدم رو راحت ميكنه. سريع ميام وبلاگهاي تو ليست رو ميخونم و ميرم پي كارم.
وبلاگي كه مادر يك فرزند روشندل مينويسه و از مشكلاتش ميگه. واقعا اين وبلاگ عجب چيز جالبيه! تا حالا شايد به مشكلات نابينايان فكر كرده بودم،اما واقعا هيچ وقت فكر نكرده بودم مادر و پدر اين گونه بچه ها چه مشكلاتي دارند.
*
هي ملت ميگفتن اين سئوالهاي دانشگاه مازاد لو رفته! بنده انكار ميكردم ولي انگار واقعيت داشته. البته بنده شاكي نيستم چون همون انتخاب اول قبول شدم. مهندسي عملگي واحد نجف اشرف!
*
از خوندن داستانهاي كوتاه لذت ميبرم! مثلا اين يكي رو بخونيد.
*
ليلاي شيراز پرشيا يك قرار ملاقاتي در 28 شهريور ميخواد واسه بلاگرهاي شيرازي ترتيب بده! خواستيد شركت كنيد بريد تو وبلاگش ببنيد چه خبره!! 28 شهريور يكمي نامناسب نيس؟ موقع ثبت نام دانشگاه هست!!!!!!!(بابا دانشجوووووووووو:D)
*
آقاي افشين خان زند در مورد فاجعه شهريور 67 نوشتن! بعدش نوشته: “شمايی که وبلاگ می نويسی يا سايت داری، لااقل يادی از اين عزيزان بکن که روزی روزگاری برای آزادی من و تو مبارزه می کردن. دوسه جمله راجع به مبارزان راه آزادی نوشتن اينقدر سخته؟”
اسم اين وبلاگ برگرفته از كتاب
ما چگونه ما شديم اثر صادق زيبا كلام است
و چون من به شدت تحت تاثير
اين كتاب قرار گرفتم،نام
اينجا بدين سان شد و متذكر
ميشوم كه مطالب اينجا با آن
كتاب هيچ ارتباطي ندارد.
موسيقي(Music)
Click Here Celine
Dionne-That's way it is (با
سرعت 28.8Kbps تقريبا 4
دقيقه طول ميكشه تا آهنگ بارگذاري بشود)