[5.30.2003]

سنجشي
اين سايت سازمان سنجش واقعا نهايت زيبايي طراحي يك سايت هست. اين #%$@ترين طراحي سايتي هست كه تا حالا ديدم. نميدونم چه كساني طراح اون هستند!! يعني واقعا كسي پيدا نميشه يك سايت شرافتمند واسه اينا بسازه؟ البته من هنوز دليل به وجود امدن اين سايت رو نفهميدم ولي اينو فهميدم كه قطعا اين سايت براي اطلاع رساني نيست و فقط واسه دادن اين هشدار؛درستش كردند. امروز امتحان سازمان سنجش داشتم. اهل فن ميگن نتيجه اين آزمون خيلي نزديك به نتيجه اصلي هست و من هم به همين خاطر در آزمون قلم چي شركت نكردم و رفتم اين امتحان رو دادم(آقا هرجا امتحان يا آزموني هست ما رو خبر نكنيد؛واسه شما آزمون ميديم مثل ماه...:)) خلاصه اينجانب به دادن هر گونه آزمون توانا بوده و دربست در خدمت بوده). حالا امدم خونه! گفتم برم ببينم شايد در اين سايت درِپيت سنجش پاسخنامه كليدي اونو گذاشته باشه!! اما انگار هيچ خبري نيس! واسه همينه كه ميگم كارش اطلاع رساني نيست!! خبر هاي هم كه توش مينويسن ماله N ساله پيش! بخدا اگر اين خنگ ها در صفحه اول سايتشون از سيستم بلاگر براي اطلاع رساني استفاده بكنن؛خيلي راحت ميتونن سايتشون رو به روز نگه بدارند. امتحان رو هم بدك ندادم. در كل گمان ميكنم خوب شده. از همه بيشترش فيزيكش به من حال داد.. شمي خيلي #%$@ بود.

[5.27.2003]

اين مسئله مانتو هم شده يك بحث! واقعا اين مسئولين ما چقدر بيكارند! يعني چقدر وضعيت خنده داره. جالب اينجاست كه حكومت اين اجازه رو به خودش ميده كه حتي در مسائل شخصي افراد دخالت كنه. همين ها مگر مانتو را اختراع نكردند؟ خوب همين هم به ايتذال كشيده شده حالا و شده بلاي جان خودشان. و جالب هست كه اصلا اين احمق ها حاضر نيستند از گذشته پند بگيرند؛ اين خانم الهه كولايي رو خيلي قبول دارم. هميشه صحبتهاي جالبي ميكنه:بايد ديد در طول سالهاي گذشته كه به جاي پرداختن به زيربنا ها و مسائل آسيب شناسي تنها به سطح ظاهر اكتفا كرديه ايم چقدر به نتيجه رسيده ام؟آيا يك نگاه كلان در برخورد با اين مسائل اجتماعي مورد نياز ما نيست؟ آيا ميتوان پليس اندازه گيري مانتو گذاشت؟!!!!
من كاري به بلندي يا كوتاهي ندارم. اما پوشيدن از نوع تنگش با خصوصيات جامعه ما سازگاري نداره و بايد اينو پذيرفت! واقعا تو اين گرما؛مانتو ها پدر اين بيچاره زنها رو در مياره.......
*
اين نامه به رهبري عجب چيز باحالي هست. نه بابا يكمي اميدوار شديم. ايولااا نماينده ها. متاسفانه اين محافظه كارها هم كارخودشون رو خوب بلدن.. شايعه انداختن كه اينا واسه اينكه تو مجلس هفتم راي بيارن اين كار رو كردن :))
*
يك برنامه جالب كانال 2 امروز ساعت 6 بعدازظهر گذاشته بود و توش برنامه هاي كامپيوتري رو معرفي ميكرد! خيلي خوب و كاربردي بود.

[Link]

[5.25.2003]

غروب هميشه واسه من نشوني از تو بوده... برام يه يادگاريه.... جزء اون برام چيزي نمونده....... چشمهاي منتظر ببين كه جاده............
نه بابا عاشق نشدم!! فقط از اين آهنگ خيلي خوشم مياد. اگر بگن يك آهنگ قشنگ معرفي كن همين آهنگ غروب قميشي رو ميگم؛خيلي دوستش دارم. آلان دارم گوش ميدم: ياد تو هر تنگ غروب تو قلب من ميكوبه......... غروب هميشه واسه من نشوني از تو بوده..........
*
عجب هوايي شده اين شيراز ما... درسته كه صبح ها هوا كمي گرم هست ولي خوب عصر خيلي با حال ميشه. كامپيوتر رو گذاشتم جلوي پنجره و آلان يك نسيم خيلي خوب مياد و كلي دارم حال ميكنم.... جاي شمايي كه اينجا رو ميخوني خيلي خالي. راستي ما كولرهامون رو راه انداختيم.
*
امروز بعد از مدتها رفتم تو كنتور NEDTSTAT يه نگاه بكنم ببينم چقدر ويريتور دارم...... نميگم بهتون! ميترسم چشم بخورم !! منو كشته تعداد اين همه ويزيتور . تو وبلاگ قبلي و قبلي تر(اين يكي ريخته بهم اساسي) خيلي عشق ويزيتور داشتم؛ ولي الآن يك جور ديگه شده. يكسري دوستهايي پيدا كردم تو همين وبلاگشهر كه وقتي اونا ميخونن واسم كافيه. ولي كي از مشهور شدن خوشش نمياد؟!!! اما شايد از بس اينجا ويزيتور نداره بيخيالش شدم! شايد هم همون دليل بالا باشه. در هر صورت... البته يك دليل ديگه هم هست و اونهم اينكه ديگه حرفهايي كه تو اين وبلاگ هست و تو بعضي وبلاگهاي ديگه تكراري شده و خوب ديگه اون جذابيت اوايلش رو نداره. يادش بخير اون اولهاي كه وبلاگ ندا رو ميخوندم چقدر ذوق مرگ ميشدم چون واقعا نو بودن؛حداقل واسه من. هنوز هم به طور رندوم آرشيوش رو ميخونم(ديونه ) آخه يكي بياد بگه به من كه مثلا راه انداختن كولر خونمون خيلي مهمه كه حالا تو وبلاگت هم ميگم؟؟؟ والا واسه خودم جالب هست؛ اصولا روشن كردن بخاري براي اولين بار و خاموش كردن اون براي آخرين بار و همينطور روشن و خاموش كردن كولر برايم جالب هست. از كلاس سوم راهنمايي تا حالا همش رو يادداشت كردم. الآن كه نگاه ميكنم ميبينم عجب آمار خوبي شده!! مثلا به طور متوسط 20 فروردين بخاري به طور كامل خاموش شده و اول خرداد كولر روشن شده. اين يعني بهترين فصل تو شيراز ارديبهشت هست و از اون طرف مهر هست. خوب حالا اين اطلاعات خوب رو از كجا ميشه گير آورد؟؟ هان؟؟(چقدر تعريف!) اين همه زر زدن آثار هواي خوب هستا !!! بخدا درسهام رو خوندم مقش هايم(مشق هايم) رو نوشتم (آره جونه عمت) يك چيز ديگه؛شايد خيلي ها مثل من باشن يعني كمتر ميشه كه از وضعيت الان خودشون راضي باشن. ولي جالب اينجاست وقتي نگاه به گذشته ميكنم ميبنم بد هم نگذشته. بابا حال كرديم ها... چقدر باحال بودن دوران مدرسه. آي خدا ان شاالله امسال دانشگاه قبول ميشم و باز هم ميرم ميشينم سر كلاس. بخدا الآن خيلي دلم براي مدرسه و كلاس تنگ شده. هنوز يكسال نشده ولي خوب ديگه... انصافا خيلي كِرم تو مدرسه ميريختم به خصوص تو پيش دانشگاهي
اي بابا چقدر طولاني. اولين بار هست كه اينقدر نوشتم.......


Add: مثل اينكه بلاگر پست قبلي اينجانب رو هپلي هپو فرمودن!!