<$BlogRSDUrl$>
ما چگونه ما شديم؟

[2.21.2004]

خلاصه ایی از وبلاگ فریبرز:

-در پاره ای از موارد چنان از همجنس گرایی با اب و تاب صحبت کرده است که متاسفانه انسان به اصل خلقت انسان به شک می افتد .
مثلا موردی را بیان می کرد پسری۲۸ ساله در خیابان و در تاکسی با پیر مردی اشنا می شود و در نبود خانواده پیر مرد به منزل او می رود و......
ایا چنین مسئله ای با اخلاقیات یک خانواده سنخیتی دارد ؟
این مطالب چه آموزشی جز نابودی روح و روان یک نوجوانی که تازه به سن بلوغ رسیده است را دارد!!!
در خود اروپا هم افراد همجنس گرا با نگاه سنگين ساير اقشار جامعه روبرو هستند و در جامعه انان ممکن است امتياز يک شهروند عادی را داشته باشند اما اعتبار يک شهروند عادی را ندارند!!!

-ازدواج مفهومش چيست؟
ايا ما فقط برای ارضا شهوت ازدواج می کنيم؟؟؟
يا انکه خانواده محیطی مقدس است که اعضا و سلولهای اجتماع را تشکیل می دهد و عشق سنگ بنای نخست ان است و درس محبت و انسانیت و اخلاق را کودک در انجا می اموزد.و جامعه در ان کانون شکل می گیرد.
ایا مادر محور ان کانون نیست؟مادری که سمبل عشق و پاکی است را می توان با موجودی فاسد عوض کرد ؟ و در این صورت چه بر سر خانواده می اید؟
اینکه اخلاقیات نسبی است حرف چرندی است که گوینده اش هدفی جز تباهی ندارد.
در انصورت چه تفاوتی بین انسان دارای عقل و شعور با میمون که حیوانی شبیه به انسان است حس می کنید؟

-یک موضوع را خیلی خودمانی بگویم ما اقايون هر چقدر هم در جوانی دنبال شيطنت بود باشيم هرگز حاضر نيستيم با دخنری ازدواج کنيم که تجربه های متعدد جنسی داشته است و اگر بعدا هم در زندگی بفهميم ادامه ان زندگی يک جهنم واقعی خواهد بود. يعنی بازنده اصلی اين قضايا همان دختر است و متاسفانه اگر خواننده ان مطالب يک دختر نوجوان باشد و در خانواده بسته ای هم بزرگ شده باشد. و نتواند با کسی مشورت کند با اين مطالب اخت می شود و نتيجه وحشتناک خواهد بود..........

(این مطالب رو بیشتر در نقد سایت سکاف نوشته بود، که من با هاش خیلی موافقم. البته به موارد بیشتری اشاره کرده بود ولی من اونایی رو که خیلی قبول داشتم اینجا نوشتم. حالا هر کی میخواد هر چی بگه، من که باهاش موافقم)


[Link]


[2.20.2004]

حس اینجا نوشتن رو ندارم. میدونم خیلی گوز مینویسم. آخه همش سانسوره...هر چی هم سعی میکنی نمیشه. یک وبلاگ دیگه هست که مدتهاست درست گردم و مینویسم توش. این روزها خیلی باحال شده. مثلا نگاه گذشته میکنی و کلی میخندی به خودت که مثلا پیش بینی میکردی فلان اتفاق فلان جور میافته ولی بعدش دیدی اصلا یک جور دیگه شد! زندگی آدم میشه یک فیلم مستند...خیلی باحاله.
آهااا. میخواستم بگم که دخترها از وبلاگ خوب استفاده کردن و هر چی داشتن گفتن و الان دیگه حرفی واسه گفتن ندارن ، خودشون رو جر دادن و هر چی راز و رمز بود گفتن! یکیش که خیلی باحال بود این بود که زن ها رو اون خال پستون مو در میارن!! این دیگه آخر اطلاعاته.
ولی واقعا تا حالا ندیدم مثلا یک پسری بیاد از جزئیات سکسی خودش بگه.البته چیز خاصی که نداریم ولی خوب خیلی چیزها هست که اگه دخترها بدونن واسشون خوب نیس. حالا منظور؟؟ منظوری نداشتم.همینطوری مطلبی به ذهنم خطور کرد و گفتم.
راستی یکی تو نظر خواهی مطلب پائینی نه، قبلیش ، به اسم ابی نظر گذاشته بود...آقا واقعا کس خلی، خیلی خندیدیم. حالا چرا اومدی اینجا کامنت گذاشتی که روزی 4-5 تا بیشتر بیننده نداره...


[Link]


[2.18.2004]

ببینید میگم مهندس های عمران همه باحالن! دروغ نمیگن.
آقا دهنی سرویس شده از ما که نگو. کتاب استاتیک به زبان اصلی هست و دو سطر میخونم 6 ساعت تو دیکشنری دنبال کلمه میگردیم؛ آیا پیدا بشه آیا نشه.
بدبختی عظما اینه که استاد محترم سئوال های امتحانی و homework(مقش خونه) رو به انگلیسی میده و خوب باید با اصطلاحاتش آشنا بشیم واسه همین نمیشه رفت ترجمه اش رو خوند.
ببینید در بلاد کفر و شیطان، خرید یک کتاب چقدر ساده هست! به اضافه حل المسائل که توسط خود نویسنده کتاب تهیه شده.


[Link]


[2.11.2004]


به مناسبت سالگرد اثبات خر و نفهم بودن این ملت!
آقا خیلی بدت نیاد. قرار نیست که همه تو این دنیا آدم باشن. خر هم لازمه. اگه خر نباشه کی باید حمالی آدم ها رو بکنه؟! کی بهتر از خر تمام ثروت و توانایی و وجودش رو در اختیار آدم ها میگذاره!
صد سال دیگه هم بگذاره ما خریم. اصلا ایرانی واسه خر بودن آفریده شده.
این عکس هم تیترش جالبه:


[Link]


[2.10.2004]

آقا وقتی بابای آدم بیاد استادش بشه ، اونوقته که اگه خودت رو هم کشته باشی و خودت درس ها رو پاس کرده باشی باز هم همه میگن باباش واسش نمره گرفته! یحتمل ترم سوم، دینامیک با بابام دارم.به نظرم خیلی جالبه آدم بشینه سر کلاس باباش و درس یاد بگیره و جدی هم باشه و مثلا اگر سئوالی داشته باشه بگه: استاد ببخشیدD:
*
راستی تا حالا شده از بد روزگار بخورید تو پست یکی از این دختر ها که خیلی مثلا نجیب هستن و با پسر ها نمیگردن؟
و باز از بد روزگار خیلی هم دلتون میخواد که با هاش دوست بشید!!! وای که آدم رو دیوونه میکنن ولی با این که دیوونتون میکنن و خیلی راحت هم مخشون زده میشه، البته تو بنده تبدیل شده به یک مرض، یعنی اولا خوب یکی جورایی خاطرش رو میخواستیم!!(به سبک فیلم فارسی!) ولی بعدش تبدیل شد به یک کرم تو وجود! که الا و بلا باید این با ما دوست بشه، حالا تصمیم دارم بعد که بهم عادت کرد(معمولا تو زن ها بعد از مدتی عادت تبدیل به عشق میشه) یک ضد حالی بهش بزنم!D: عوض این همه اذیت کردنهایش! خوشبختانه عملیات خوب داره پیش میره.


[Link]


[2.04.2004]

... منتظرم! لامذهب خیلی لجم رو در آورده! شیطونه میگه بزنم این وبلاگم رو هک کنماا!!


[Link]


[2.03.2004]

دِ زنگ بزن!!!! منو کشتی تو...


[Link]


توضيحات

اسم اين وبلاگ برگرفته از كتاب
ما چگونه ما شديم اثر صادق زيبا كلام است
و چون من به شدت تحت تاثير
اين كتاب قرار گرفتم،نام
اينجا بدين سان شد و متذكر
ميشوم كه مطالب اينجا با آن
كتاب هيچ ارتباطي ندارد.

موسيقي(Music)

Click Here
Celine Dionne-That's way it is
(با سرعت 28.8Kbps تقريبا 4 دقيقه طول ميكشه تا آهنگ بارگذاري بشود)

Links


Blogroll Me!


پاتوق ها

BBC باحالش
صبحانه
سرخط
مجله سیاه سپید
بالام جان! نخبر؟
شمسی خانم اینا...

و غيره...

o چرا مينويسم؟

o همه چيز در مورد من؟

o شخصيتهاي محبوب

o تلگراف

 

>اندازه مناسب براي مرورگر 800X600 ميباشد<

-->